فاطمه حلما جان مافاطمه حلما جان ما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
فاطمه اَسما جان مافاطمه اَسما جان ما، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
بابا حمیدرضابابا حمیدرضا، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
مامان عارفهمامان عارفه، تا این لحظه: 34 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 14 سال و 26 روز سن داره

❤ღفاطمه حلما و فاطمه اَسما❤دو هدیه ی ماه رمضانღ

بخشی از 4پاره ای که در مسابقه روح آدینه برگزیده شد-دی90

اللــــــــــــهُـــــــمَّ عَــــــــــجِّــــل لِــــــــوَلِیّـــــــــــکَ الـــــــــفَـــــــــــرَج ...آسمان گفت: جمعه بارانیست در همه کائنات، مهمانیست شاید این جمعه...شاید این جمعه تو بیایی...دلم چراغانیست این گل نرگسها مانند همان دسته گل نرگسیست که حمیدرضاجان برای برگزیده شدنم در بروجرد خرید   ...
14 خرداد 1391

فعلا خداحافظ-دی90

سلام دوستــــــان تا 14 بهمن که کنکور آزمایــــــشی دارم ،وبلاگ به روز نمیشه چون ایــــــــنترنت من و داره از درسای کنکورم میندازه فعلا دارم مبارزه با خودم میکنم سراغش نیام خداحافظ ...
14 خرداد 1391

خاطره نصفه شبی!از بروجرد90/11/5

سلام عزیزم صبح  بابای بنده ما را تا ترمینال رسوند.نماز صبح جماعت خوندیم ساعت7به سمت بروجرد حرکت کردیم و بعدِ مراسم هم ساعت6وربع عصر راه افتادیم به تهران جات خالی جاده خیالی بامزه بود تا مسیری طوری برف اومده بود که زمین و آسمون به طور باورنکردنی سفید بود از برف و مِه و ابر بخشی دیگر از مسیر باز تپه ها سرسبز بودند!!! کلی عکس انداختیم رسیدیم هم ناهار خوردیم  کلی هم به دلایلی تو مراسم با بابایی خندیدیم! در همایش عصر  نوبت شعر خوانی من بود زودتر هم زرنگی کردیم پاشدیم برای برگشت به تهران من انتقادات زیادی به دبیر همایش کردم به خاطر بدحجابی برخی شاعران که مثلا برای امام زمان شعر میخوندن و ...
14 خرداد 1391